ردیده آسمان شبم بی قرارِ دوست

ای دل بخوان تو فاتحه ای بر مزار دوست


آبیِ آسمانِ مرا، رنگ خون گرفت

لعنت به هرچه تیر که آید شکار دوست


مشکینْ، دو گوی تو خورشیدِ آرزوست

بنیادِ نازِ نگاهت، ماندگار دوست


حوری و جام شراب و عسل چه سود

عشق است عمق جهنم در جوار دوست


یادش بخیر وقت قدم با سه عقربه 

ثابت شدیم عاقبت از انتظار دوست


شادی روزهای سیاهم دروغی اند

گلبرگ های خزان زده در من، نثار دوست


هر چند که دل جدا شده از شکوفه ها

پاییز سهم قشنگیست از بهار دوست

 

شاید که زردم و بغض است چشم من

این تحفه دُرّ گرانی ست از دیار دوست


احمدعلی رسولی