خرامان می آید
گیسو بر نفس آرزو بسته
آرام
بر صحیفه دل نشسته،
چون قافلهسالار بت های بی آبرو گشته
و بر گناهان نکرده
سوره مریم خوانده...
نه سرزنش است دیده را
و مجال است کلمه را
که هراسان گشته اند
بادهای پیام آورنده...
احمدعلی رسولی
خرامان می آید
گیسو بر نفس آرزو بسته
آرام
بر صحیفه دل نشسته،
چون قافلهسالار بت های بی آبرو گشته
و بر گناهان نکرده
سوره مریم خوانده...
نه سرزنش است دیده را
و مجال است کلمه را
که هراسان گشته اند
بادهای پیام آورنده...
احمدعلی رسولی