نگاه گره خورده 

به سقف اتاقم را

لطافتی سرخ

می بخشم


باصدای باران

به بند می کشم

‌‌شهوت خاک خورده ام را

در واپسین دقایق ساعت

تا صدای مرغان مهاجر را

در ساحل خیالیم

باز آفرینم


احمدعلی رسولی