می نگریست 

در سکوت زمین

آبی آسمان را 

تا شور شود

مزه ی لب هایش 


پنجره را می بندد

پرده را می اندازد


رو می کند

جنون نگاهش را

برای آینه

تا دریابد

راز سرخی چشمانش 


کبریت میکشد

پروانه می میرد


آری... 


باید

در قلمروی آینه

 برافراشته کند

پرچمی سرخ را

برای صلح با پرواز


احمدعلی رسولی