می جنگد

با سلطه ی خزان

تا برگ های زرد را

زنده نگه دارد


با نفرت

برف های نشسته را

به صورتش می زند

تا که آب شوند

تا که...

 هوشیار شود

هوشیار شود

 


غافل از آنکه

غرق در بهار

در انجمادی سرد

دیوانه ای

که دکمه های پیراهنش را

به باد می بخشید 


احمدعلی رسولی