بر آخرین سکوت پنجره پرواز می شوی
آری تو می روی و پر از راز می شوی
شیرین چه بوده در حکومت تو بندگی عزیز
اما به دست تلخ زمانه برانداز می شوی
سنتور و تار و کمانچه بهانه بود
در رقص زلف، با کمرت ساز می شوی
دل مست خورده و چشمم خمار توست
لعنت به تو، همیشه چرا ناز می شوی
در طول هفته که چون آواز دلکشی
در عصر جمعه پنجه ی شهناز می شوی
هر چند رفته ای و دگر ختم ماجراست
با لمس اشک به گونه تو آغاز می شوی