۱۰ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است

نشد

با گریه بر این زمانه آرام نشد

با خنده ی هیچکس دگر خام نشد

از صندلی و طناب چسبیده به سقف 

صد بار پرید و باز، اعدام نشد


احمدعلی رسولی 

۲۸ فروردين ۹۶ ، ۱۰:۲۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
احمد علی رسولی یزدی

سه تار

آهنگ سه تار می زند تنهایی
می شیند و جار می زند تنهایی 
یک بحث دوباره می کند با دیوار 
وقتی که هوار میزند تنهایی

احمدعلی رسولی 
۲۸ فروردين ۹۶ ، ۱۰:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
احمد علی رسولی یزدی

فریاد


درگیر سکوت تلخ این دنیایی


باید که قدم زنی در این تنهایی


ای ابر ببار بر سر این خلوت 


فریاد هزار ماهی دریایی


احمدعلی رسولی 

۲۸ فروردين ۹۶ ، ۱۰:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
احمد علی رسولی یزدی

آدم

    بر زخم تن زمانه مرهم نشدم

     با این همه ظلم، غرق ماتم نشدم

     بر سنگ مزار خویش در تنهایی 

     خندیدم و عاقبت که آدم نشدم


احمدعلی رسولی 

۰۷ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
احمد علی رسولی یزدی

بیا

سخت است ولی دوباره بیدارم کن

یک لحظه از این قفس که آزادم کن

ای عشق اگر ستاره ها را دیدم

آنگاه بیا بیا شبی خوابم کن


احمدعلی رسولی 

۰۷ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
احمد علی رسولی یزدی

ناگهان

من علاقم مدام کم میشد، به سیاست به عاشقی به زمان

عید نوروز هم که آمده و رفت، هیچ حسی نداره ام به جهان


در کویری که حبس می گیرم؟ خبری از بهار و بلبل نیست

لعنت سگ به خشکیِ ساعت، باید امشب ببارد این باران


واژه ی انتظار شیرین نیست!صد برابر زمان شود کشدار 

مرگ رفته ست گل بچیند یا، او می آید به سوی من الآن؟ 


با زمستان رفیق می مانم، او مرا خوب درک خواهد کرد

برگ افتاده روی بارانی، شعر اخوان برای من تو بخوان


هیچ حرفی برای گفتن نیست، می روم تا سکوت بنوازد 

رد پای همیشه تنهایم، من که رفتم تو لااقل که بمان. 


ای پرنده ببر تو فریادم به حوالی آسمان سیاه

غرق در آسمان بودی که، دو سه شلیک ناگهان پایان 


احمدعلی رسولی 

۰۷ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
احمد علی رسولی یزدی

باد

دیگران، 

چه واژه ی مبهمی ست

در حصار خویشتن


ای کاش دیگران بودم

تا معنای رهایی را درک می کردم 

تا من را نابود میکردم 

و ما را

شما را

دیگران را

لمس میکردم


باورم نمیشود

خدا دیگران است

و من... من

چه مرزهای رقت انگیزی


باید 

به سوی پنجره روم

پنجره متعلق به دیگران است

دیگران در پشت پنجره تاب میخورند 


در کنار پنجره

باد می شوم 

باد می شوم... 


احمدعلی رسولی 

۰۷ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۴۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
احمد علی رسولی یزدی

برگ

خورشید به پشت تکه ابرت باشد

دریای بزرگ کاسه صبرت باشد

تصویر قشنگیست اگر در آخر

یک دانه ی برگ روی قبرت باشد


احمدعلی رسولی 

۰۷ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
احمد علی رسولی یزدی

محیا

چشمش که مدام گریه پیدا می کرد

بغضی به تن گلو محیا می کرد

از سهمیه ی روز برایش تنها

شب بود که از افق تماشا می کرد


احمدعلی رسولی 

۰۷ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
احمد علی رسولی یزدی

حوالی

سرم، از عالم و آدم که خالیست

نمی دانم کجای این حوالیست

تو عطرت را به دست باد دادی

هوا بس ناجوانمردانه عالیست


احمدعلی رسولی 


۰۷ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
احمد علی رسولی یزدی