۱۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

ابری

یک لحظه شبیه شاعری تنها شد 

خوشحال درون پاره ای رویا شد

بی وقفه که بال زد ولی نتوانست

ابری که دوباره غرق در دریا شد


احمدعلی رسولی 

۲۵ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
احمد علی رسولی یزدی

پرو


خوش بحال پرندگان 

که بدون پاسپورت

پرواز می کنند

از مزارع پرو 

تا دشت های لاله 

در هلند... 


فارغ از مذهب

نشسته بر مناره مسجدی

یا شادمان 

بر فراز شبستان های کلیسا


آری

به راستی حماقت آدمی

زنجیر اوست


در اسارت آسمان

 خاک

 پناهگاه نجیبی ست

 برای ما


احمدعلی رسولی 

۲۵ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
احمد علی رسولی یزدی

کاکتوس


زندگی را

امید به زندگانی 

نیست... 

وقتی که از خیابانی شلوغ

چشم بسته رد می شوی


آواز هزار قناریِ در بَندی

هنگام سقوط 

از حوالی آسمان

 

در لحظه تولد

میان خون و خوشحالی... 


رها می شوی

مست می شوی

همچون بادبادکی 

غرق در جنگل های کاکتوس


احمدعلی رسولی 

۲۵ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
احمد علی رسولی یزدی

غرق


به دنبال خاکستر، 

تا سبکبال 

تا یکرنگ...

آتش زدیم

مسیرها را

 تا شاید

دریابیم

اقیانوس هند را


بعد از سوختن

غرق شدن

شیرین است


به راستی من

رفیقی

 ناباب 

رفیقی

 گمراه... 


احمدعلی رسولی 



۲۵ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
احمد علی رسولی یزدی

شکارچی


ترانه ی وحشت

سکوت آزادی را

در هم می شکند


باید 

به دست های سردی 

پناه برد

که آسمان را دیگر

اعتباری نیست


به دنبال قفس

پرنده ای

که از شکارچی می ترسید


احمدعلی رسولی 

۲۵ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
احمد علی رسولی یزدی

خاک

تو 

مانند زمینی

که عاقبت، 

درونت خاک می شوم


مسیر مزارم... 

رد پای توست


احمدعلی رسولی یزدی

۲۵ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
احمد علی رسولی یزدی

عطر مریم

نه اسطوقدوس

نه بهارنارنج 

نه بابونه


دوای اعصابم

عطر مریم بود


احمدعلی رسولی

۱۳ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۵۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
احمد علی رسولی یزدی

ادمها

چه جهنم سردی بود! 

برای آدم ها

قبل از... 

کشف آتش. 


احمدعلی رسولی

۱۳ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
احمد علی رسولی یزدی

قبرستان

نه انگلیسی

نه فرانسوی

نه عربی

نه میخی

نه....


آری! 

زبان همه ی قبرستان ها

سکوت بود


احمدعلی رسولی

۱۳ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
احمد علی رسولی یزدی

افطار

بد شیفته ی دو چشم دلدار شدم 

 باید بروم اسیر تکرار شدم 

 آنقَدر سحر، در بغلت خوابیدم 

 تا دل زده از لحظه ی افطار شدم


احمدعلی رسولی

۱۳ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
احمد علی رسولی یزدی