یک پیرزن خیره به ماتیک مانده بود
یک عقربه در کف تاک تیک مانده بود
دیگر امید به طلوع سحر نداشت
یک گوسفند پشت ترافیک مانده بود
احمدعلی رسولی
یک پیرزن خیره به ماتیک مانده بود
یک عقربه در کف تاک تیک مانده بود
دیگر امید به طلوع سحر نداشت
یک گوسفند پشت ترافیک مانده بود
احمدعلی رسولی