گَوَنی داخل بیابانی به تنش گیر کرده روبانی


ساکت و بیصدا نشسته ولی، در دلش بادهای طوفانی


بعد سال ها غم و عزلت، همنشینی کنار خود دیده


او از آغوش بند خوشحال است، قاصدک عشق می دانی؟ 


احمدعلی رسولی