او خم شد و دوباره به دنیا سلام کرد

دیوانه بود وقت خودش را حرام کرد


وقتی سکوت پاسخ این بی مروت است

آخر سخن برای چه باید کلام کرد


این گرگ بی سر و پا که فقط باج می گرفت

دینار عمر خرج همین بی مرام کرد 


لعنت به روز و شبت، ای جهان بد

خونش به جوش آمد و آن دم قیام کرد


کافور را روی تنش عاشقانه ریخت

یک بوی عطر خوشی در مشام کرد 


سیگار ته کشیده، پروانه مرده است

با یک گلوله کار خودش را تمام کرد